هر وقت صفحه ویکیپدیای کشوری را می خوانم، حتما سرود ملی آن را نیز گوش می دهم و متنش را بررسی می کنم. به نظرم می توان با تقریب خوبی، خلاصه ایدئولوژی و بازتاب احساسات یک کشور را از روی سرود ملی آن، حدس زد.
گوش دادن به این سرود ها برایم جذاب است و بدون استثنا بعد از تمام شدن سرود، یاد دیگر کشورها می افتم و این آغاز گوش دادنم به سرود های ملی ست. گاهی فقط 10-15 دقیقه و گاهی می بینم بیش از 1 ساعت است که دارم در صفحات ویکیپدیا می چرخم و گوش می دهم. بعضی اوقات که زیادی جوگیر می شوم خودم را از تماشاگران فوتبال آن کشور تصور می کنم، هنگامی که سرودشان را از استادیوم می شنوند. واقعا چه فکری می کنند و چه حسی می گیرند؟
از این ها گذشته همیشه یک سرود در لیستم قرار دارد، سرود ملی تاجیکستان. چون هم داستان جالبی دارد، هم متن جالبی و از همه جالبتر، زیبایی و گیرایی آهنگش، بسیار حماسی و به وجد آورنده.
سرود های ملی جایگاه ویژه ای دارند و با توجه به موقعیت هر کشور، اهمیت ویژه ای پیدا می کنند. در این مطلب علاوه برسرود ملی تاجیکستان، سه سرود دیگر را نیز بررسی می کنم.
1. دیار ارجمند ما! به بخت ما سر عزیز تو بلند باد!
نکته جالبی که در تاریخچه سرود ملی تاجیکستان وجود دارد، نقش ابوالقاسم الهامی متخلص به لاهوتی یا لاهوتی خان است. متولد (1887 – 1264 ش) در کرمانشاه، وفات (1957 – 1335 ش) در مسکو.
کرمانشاه کجا؟ تاجیکستان کجا؟ تاجیکستان نه «ر» داره! نه «میم» داره!؟ 2000 هزار کیلومتر فاصله هوایی داره!
لاهوتی عقاید چپ گرایانه داشت و متاسفانه، بسیار هم تندرو بود. به طوری که تحت تاثیر این عقاید درایران دست به چند مبارزهی مسلحانه زد و در آخر، سال 1922 (1301 ش) پس از شورش در تبریز به مسکو پناهنده شد و همان زمان از طرف حکومت وقت ایران، غیابا به اعدام محکوم شد، در نتیجه تا پایان عمر، خارج از کشور ماند.
خلاصه اینکه لاهوتی به تاجیکستان می رود و سال 1946، این شعر را برای سرود جمهوری سوسیالیستی تاجیکستان می سراید.
نکته جالب اینجاست که شخصی از کرمانشاه، تحت تاثیر عقاید کمونیستی، شعری برای کشوری دیگر سروده که با جمله “چو دست روس مدد نمود!” شروع می شود. در ادامه شعر از لنین و استالین هم نام می برد که بعد ها استالین حذف شد. یعنی مردم تاجیکستان از 1946 تا 1991 به مدت 45 سال، سرودشان را با تشکر غیر مستقیم از روس ها شروع می کردند.
هنگامی که از دید یک ملی گرا به شعر لاهوتی می نگرم، فکر می کنم شعر لاهوتی به مردم تاجیکستان در مقابل روس ها، حس حقارت می داد .
” چو دست روس،
مدد نمود،
برادری خلق سُوِت [شوروی] استوار شد،
ستارهٔ حیات ما شرارهبار شد.
گذشتههای پرافتخار ما
به جلوه آمدند و در دیار ما، دیار ما
مستقل دولت تاجیکان برقرار شد.
به حال تب
درون شب
صدای رعد دعوت لنین فرا رسید
ز برق بیرقش سیاهی ستم پرید
سعادت جاودان در این زمین
ز پارتیا[حزب] به ما رسید، به پارتیا[حزب] صد آفرین
مرد و آزاده ما را چنین او بپرورید.
شعار ما
دهد صدا:
برابری، برادری میان خلق ما.
ز خاندان ما کسی نمیشود جدا،
یگانگی را به خود سپر کنیم
به سوی فتح کمونیزم سفر کنیم، سفر کنیم، زنده باد مُلک ما، خلق ما، اتحاد ما.”
سرود ملی تاجیکستان (جمهوری سوسیالیستی)، ابوالقاسم لاهوتی – نسخه 1977
لاهوتی شخص با سوادی بود. مردم تاجیکستان همچنان به او ارادت دارند. او به فرهنگ و هنر تاجیکستان کمک شایانی کرد.
بعد از فروپاشی شوروی، گلنظر کِلدی شاعر مردمی تاجیکستان، این شعر را سرود. که شعری بسیار زیبا و بدون هیچ وابستگی به شخص، کشور و یا حزب خاصی ست، مشخصه واقعی هر سرود ملی. گلنظر کلدی بر اثر کویید-19 درگذشت.
” دیار ارجمند ما،
به بخت ما سر عزیز تو بلند باد،
سعادت تو، دولت تو بیگزند باد
ز دوری زمانهها رسیدهایم
به زیر پرچم تو صف کشیدهایم، کشیدهایم
زنده باش، ای وطن، تاجیکستان آزاد من!
برای نام و ننگ ما
تو از امید رفتگان ما نشانهای،
تو بهر وارثان جهان جاودانهای،
خزان نمیرسد به نوبهار تو،
که مزرع وفا بود کنار تو، کنار تو
زنده باش، ای وطن، تاجیکستان آزاد من!
تو مادر یگانهای،
بقای تو بود بقای خاندان ما،
مرام تو بود مرام جسم و جان ما،
ز تو سعادت ابد نصیب ماست،
تو هستی و همه جهان حبیب ماست، حبیب ماست، زنده باش، ای وطن، تاجیکستان آزاد من!”
سرود ملی تاجیکستان، گلنظر کلدی
تاجیکستان آزاد گلنظر، خیلی آزادتر از تاجیکستان آزاد لاهوتی ست.
2. سرود خونین!
متاسفانه یکی از بدترین سرود های ملی، سرود جمهوری باکو (یا به اشتباه همان جمهوری آذربایجان) است.
(شایان ذکر است که به مناطق پایین رود ارس، آذربایجان می گویند و استفاده از این نام برای شمال آن، اشتباه و جعلی ست. حتی یک نقشه تاریخی وجود ندارد که نام «آذربایجان» برای سرزمین های شمال رود ارس به کار رفته باشد. در سال 1918 میلادی، حزب مساوات، به رهبری محمد امین رسول زاده و با حمایت دولت عثمانی، نام آذربایجان را به سرقت برد و برای سرزمین های شمال رود ارس، یعنی «اران» و «شران» به کار گرفت.(1))
این سرود، درواقع یک نوع اعلان جنگ است:
” آذربایجان! آذربایجان!
سرود ملی جمهوری باکو، احمد جواد
ای وطن پر افتخار فرزندان قهرمان!
در رهت جملگی برای گذشتن از جان حاضریم!
در رهت جملگی به ریختن خون قادریم!
جاودان باش با پرچم سه رنگ خود!
جاودان باش با پرچم سه رنگ خود!
هزارن جان قربان شد،
سینهات میدان جنگها شد!
سربازی که در رهت از جان گذشت، قهرمان شد!
هر آن جانمان قربان تو باد، تا تو چون گلستان آباد شوی!
در سینهام جای گرفته هزار و یک محبت بسوی تو!
برای حفظ ناموس تو،
برای سربلندی پرچم تو،
برای حفظ ناموس تو
جملهٔ جوانانت مشتاقند!
وطن پر افتخارم! وطن پر افتخارم!
آذربایجان! آذربایجان!
آذربایجان! آذربایجان! “
این شعر در سال 1920 توسط احمد جواد، شاعر معروف آذربایجان، که در سال 1937 توسط شوروی اعدام شد، سروده و بعد از فروپاشی شوروی به عنوان سرود ملی، تصویب شد. خودتان هر دو شعر را مقایسه کنید. به جای ترویج خودباوری، صلح و دوستی! خون ریختن را تشویق می کند. بر خلاف تاجیکستان که همه جهان را حبیب خود می داند.
جمهوری باکو: “در رهت جملگی به ریختن خون قادریم!”
تاجیکستان: “تو هستی و همه جهان حبیب ماست، حبیب ماست”
وقتی چنین شعری با یک موسیقی گیرا و حماسی که درخور سرود ملی ست، ترکیب می شود و در مراسم های مختلف از رسمی تا غیر رسمی، برای تمامی افراد از کوچک تا بزرگ، پخش می شود، در حافظه مردم ثبت می شود.
در نتیجه، این سرود در کنار دستگاه پروپاگاندا حکومت، موجودی متجاوز تربیت می کند. موجودی که حاضر می شود به خاک دیگر کشور ها تجاوز کند و سر ببرد.
در درگیری اخیر باکو و ایروان بر سر قرهباغ یا آرتساخ، کلیپی از سربازان باکو منتشر شد که گوش پیرمرد ارمنی که حاضر نبود از روستایش خارج شود را زنده زنده بریدند. تصاویر داعش مانندی هم منتشر شد که دیگر توضیح نمی دهم.
3. چشم به صهیون!
سرود ملی اسرائیل!
این سرود که به اسم “هاتیکوا” یعنی “امید” معروف است، اولین نسخهاش در سال 1877 توسط نفتالی هرتز ایمبر، شاعر یهودی، در اوکراین سروده شد.
سال 1897 در اولین کنگره صهیونیست، به عنوان سرود صهیونیسم تصویب شد و سال 1948 به عنوان سرود ملی اسرائیل.
” تا زمانی که از ژرفای قلب،
روح یک یهودی هنوز در حسرت و آرزو است،
و پیش به سوی «شرق»،
چشمی صهیون را مینگرد،
امیدمان هنوز از دست نرفته،
امید دوهزار سالهمان،
که ملتی آزاد باشیم در سرزمین مادری خود،
سرزمین صهیون و اورشلیم. “
سرود ملی اسرائیل، نفتالی هرتز ایمبر
در کتاب مقدس یهودیان، به کوهی در اورشلیم، صهیون می گویند. ولی در متون دینی یهود، «صهیون» به آرمان و آرزوی ملت یهود برای بازگشت به سرزمین اسرائیل و تجدید دولت یهود اشاره دارد. به طور خلاصه صهیونیست در واقع کسی است که خواهان بازگشت به سرزمین موعود است.
به راستی که این سرود، متن ساده ای دارد و آهنگی بسیار زیبا. ولی نکته اینجاست! اینکه دو هزار سال پیش آنجا می زیسته اند آیا این مجوز را می دهد که بعد دو هزار سال الان به آن منطقه حمله کنند و خون بریزند؟ و با لابی گری هم پوششی بر جنایتشان بگذارند؟

این کوه و تپه دوستی، وجه اشتراک خوبی برای تلاویو و باکو درست کرده برای همکاری و ایجاد جنگ!
4. پیروزمندی کمونیسم!
در یکی از گروه های دانشجویی بحث آزاد، با یک شخص چپ گرا که گویا عقاید کمونیستی داشت و علاقه به شوروی سابق، بحث می کردیم. بعد از اینکه چند نقد به شوروی وارد شد، تقریبا بدون استدلال گفت: «شوروی هیچ وقت ادعا نکرد من کمونیستم!». با توجه به صحبت های قبل و بعد، منظورش این بود که شوروی مدعی آوردن کمونیسم نبود و حکومت شوروی، یک حکومت کمونیسیتی واقعی نبود. و در ادامه، فرافکنی و صحبت های آرمان خواهانه …
دوست دیگری به درستی گفت: «که ما نمی توانیم تاریخ یک مکتب را به کلی رد کنیم و مشکلات را به دشمن ربط دهیم. کمونیسم، چیزی جز تاریخش نیست.»
دقیقا درست می گفت، مگر ما می توانیم بگوییم نظام سرمایه داری حال حاضر آمریکا، نظام سرمایه داری واقعی نیست؟ یا حتی کشور خودمان! مگر ما در چیزی خارج از جمهوری اسلامی هستیم؟ آیا جمهوری اسلامی چیزی جز این تاریخ 42 سالهاش بوده؟
در سرود شوروی، به برقراری حزب لنین اشاره می شود و آینده روشن کشورشان را در پیروزی اندیشه های کمونیستیای که بنا نهاده اند، می بینند. آیا از این واضح تر می توان مدعی اندیشهای شد؟
شعر، توسط سرگئی میخائیلکوف سروده و آهنگش توسط الکساندر واسیلیویچ الکساندروف، آهنگساز برجسته روس، ساخته شد.
“اتحادی گسستناپذیر از جماهیر آزاد،
روس کبیر برپا ساخته که تا ابد برجا ماند.
آفریدهٔ مبارزات، به دست اراده خلق
اتحاد یکپارچه شوروی، اتحادی قدرتمند!
همسرایی:
سرفراز باش، میهن ما، متحد و آزاد،
دژ استوار خلق، برادریها تو را مستحکم ساخته!
حزب لنین، و نیروی خلق
ما را به پیروزمندی کمونیسم راهبر میگردند
از میان توفانها خورشید آزادی بر ما تابیدن گرفت،
و لنین کبیر راه را به دیدگان ما روشن ساخت:
او خلقها را در آرمان نیک بسیج کرد،
و در ما روح کار و قهرمانی دمید!
همسرایی
در پیروزی اندیشههای جاودان کمونیسم است
که ما آینده کشور خود را میبینیم!
و پیمان فداکارانهمان را با پرچم سرخ میهن پرشکوهمان
هرگز نخواهیم گسست!
همسرایی”
سرود ملی اتحاد جماهیر شوروی، سرگئی میخائیلکوف – نسخه 1977
بعد از فروپاشی شوروی، سرود ملی روسیه کاملا تغییر کرد و از 1990 تا 2000 آهنگ دیگری داشت و نکته جالب اینکه بی کلام بود. برای همین در مراسم های بین المللی نمی توانستند با آن همخوانی کنند و این، حالت ناخوشایندی داشت.
برای همین در سال 2000 رئیس جمهور وقت روسیه، ولادیمیر پوتین، از سرگئی میخائیلکوف، سراینده سرود شوروی، درخواست کرد تا شعری جدید برای آهنگ قبلی بسراید. در شعر جدید، میهن دوستی موج می زند. شعر جدید با «روسیه» شروع می شود، به نظرم این به تاثیر گذاری سرود افزوده است. در کل، آهنگ الکساندروف و شعر میخائیلکوف، ترکیب فوق العاده زیبایی ساخته.
روسیه، ای دژ مقدسمان
روسیه، ای میهن عزیزمان
با اراده راسخ و عزم باشکوهات —
یادمان تمام دورانهاییترجیعبند
پرشکوه باش ای سرزمین آزاد پدریمان،
که فرزندانت از عهد باستان با هم پیمان برادری داشتهاند
خرد نیاکان را گرامی داشتهاند
بدرخش میهنم، که مایه افتخار مایی!از دریاهای جنوبی تا شمالگان
جنگلها و دشتهایمان گسترده شده
تو یکتایی، تو بیهمتایی —
ای زادگاه، خداوند پاسدار تو استترجیعبند
سرزمینی پهناور و رؤیایی برای زندگی
پیش روی ما گستراندهای
ما از ایمان به تو نیرو میگیریم
پاینده بودی، هستی و همیشه مانیترجیعبند
سرودی ملی فدراسیون روسیه، سرگئی میخائیلکوف
پ.ن: 1. این مطلب از محقق و تاریخ پژوه، جناب وحید بهمن ، با استناد به منابع تاریخی نقل شده است.
2.هنگام نوشتن این مطلب چه در Word و چه در سایت، 100000 بار این سرود ها را گوش کردم! فکر کنم امشب کابوس سرود ملی ببینم!
عالی
دوست دارم نوشته های بیشتری ازت بخونم . امیدوارم به اینکار به طور مستمر ادامه بدی .
ارادتمند تو 🙂
قربونت سینا جان، با نظرت بسیار بسیار خوشحالم کردی و انرژی دادی برای کار بیشتر.
مخلصیم
خیلی عالی و تاثیر گذار بود.
بیشتر بنویس منتظر بقیه نوشته هات هستم.
قلمت پربار😉
سلام من از قبل هم سرود ملی ها را گوش می کردم به نظر من سرود ملی تاجیکستان قشنگ تر است.
خداقوت مطالب خیلی دلپذیر بود