رفتن به نوشته‌ها

چپ ترجمه‌ای و دانشگاه؛ ویترینی از ابتذال روشنفکری

دو روز پیش یک رشته توییت (پست) در شبکه‌ی X یا همان توییتر سابق با تیتر چپ ترجمه‌ای و دانشگاه نوشتم که با بازخوردهای مثبت و منفی و حتی الفاظ رکیک مواجه شدم. برآن شدم آن نوشته را کمی جمع‌وجور کنم و اینجا هم منتشر کنم. نوشته‌ی اصلی در انتهای همین پست افزوده شده.

چپِ ترجمه‌ای و دانشگاه؛ ویترینی از ابتذال روشنفکری

چپ ترجمه‌ای در ایران، جریانی بی‌ریشه و بی‌محتواست که تنها مصرف‌کننده‌ی نظریات وارداتی است. با عمر حدود ۱۰ تا ۱۵ سال، این جریان در محافل بسته‌ی خود، با خزعبلات لکان، مارکوزه… و مانند آن‌ها، تحلیل‌های فضایی و انتزاعی ارائه می‌دهد، بدون آن‌که ذره‌ای ارتباط با واقعیت‌های ایران داشته باشد. آن‌ها نه آمار دارند، نه شواهد، نه حتی شناختی از طبقه‌ی کارگر؛ فقط خودشیفتگانی هستند که در حلقه‌های محفلی‌شان، با افیون کلمات، خود را به روشنفکری مخدرگونه سرگرم کرده‌اند.

طلبگی مدرن؛ دانشجو تا ابد

چپ ترجمه‌ای همان طلبه‌ی سنتی‌ست، فقط با ظاهر امروزی‌تر. درست مانند طلبه‌ای که هرگز از حوزه جدا نمی‌شود، این‌ها هم هیچ‌گاه از دانشگاه خارج نمی‌شوند. تنها تفاوت این است که طلبه‌ها از رانت حکومتی بهره‌مندند، اما این جماعت برای همان جایگاه حداقلی هم باید بیشتر بدوند. هدف نهایی‌شان، دریافت یک حقوق بخور و نمیر است که بتوانند درگیر تحلیل‌های بی‌خاصیت و تاییدهای محفلی بمانند. خروجی آن‌ها چیست؟ هذیان‌گویی‌های بی‌سر‌و‌ته درباره‌ی همه‌چیز، از اقتصاد تا فلسفه، بدون هیچ درکی از واقعیت‌های زندگی مردم.

پیشگامان انحراف؛ تمرکز بر مسائل درون چارچوب

چپ ترجمه‌ای خود را منتقد وضع موجود نشان می‌دهد، اما در نهایت، مسائلی را برجسته می‌کند که کوچک‌ترین تهدیدی برای ساختارهای قدرت نیستند. از حجاب و تفکیک جنسیتی گرفته تا خرده‌مسائل دانشگاهی، این‌ها موضوعاتی هستند که چپ ترجمه‌ای عمر اعتراضات دانشجویی را صرف آن‌ها کرده است، در حالی که مشکلات واقعی جامعه در جای دیگری است. آن‌ها اگر ذره‌ای از آثار کلاسیک اقتصاد و سیاست سر در می‌آوردند، می‌فهمیدند که بدون تغییر در ساختارهای اقتصادی، این نمایش‌های اعتراضی صرفاً یک سرگرمی است.

رئال‌پلیتیکِ جعلی؛ خیانت به ایران

این جماعت وقتی درباره‌ی سیاست صحبت می‌کند، ژست «رئال‌پلیتیک» می‌گیرد، اما این تنها یک ماسک مضحک است. چپ ترجمه‌ای هیچ اعتنایی به تمامیت ارضی ایران ندارد، برایش شأن و منزلت ملی اهمیتی ندارد، و حتی کوچک‌ترین نگرانی‌ای درباره‌ی سیل خون و خون‌ریزی که ممکن است این کشور را ببلعد، در آن‌ها دیده نمی‌شود. اگر هم سخنی از مناطق محروم به میان بیاورند، نه برای توسعه و بهبود وضعیت است، بلکه برای حمایت از گروه‌های تجزیه‌طلب و ضدتوسعه‌ای است که تنها عملشان کشتن سربازان بیچاره‌ی لب مرز است.

کدام‌یک از این «چپ‌های دانشگاهی» حتی یک‌بار گفته‌اند که توسعه می‌تواند مشکلات کردستان را حل کند؟ کی خواهان برنامه‌های عملی برای بهبود وضعیت اقتصادی مناطق محروم شده‌اند؟ هرگز. در عوض، هشتگ‌های حمایتی‌شان همیشه در خدمت گروه‌هایی است که به‌جای ساختن، فقط ویران می‌کنند. این‌ها دقیقاً ضد توسعه‌اند، ضد پیشرفت، و علیه هر چیزی که ایران را یکپارچه و قدرتمند کند. گویی با ایران و ملت ایران پدرکشتگی دارد.

صندوق رأی؛ نهایت تناقض و بی‌برنامگی

این جماعت که معمولا خود را مخالف سیستم معرفی می‌کند، به وقت انتخابات، با همان پرچم رئال‌پلیتیک، پای صندوق‌های همین نظام می‌رود. اما سؤال اینجاست: شما که رأی دادید، حالا برنامه‌تان کجاست؟ چرا فقط غر می‌زنید؟ اگر قرار بود تغییری ایجاد کنید، چرا هیچ طرحی ندارید؟ چرا بعد از رأی دادن، حتی یک برنامه‌ی عملی برای اصلاحات یا پیگیری مطالبات ارائه نمی‌دهید؟ این تناقض آشکار، نشانه‌ای از بی‌هویتی و بی‌برنامگی آن‌هاست.

چپ ترجمه‌ای؛ مصداق کامل انحطاط فکری

چپ ترجمه‌ای، جریانی که از نام «دانشجو» سوءاستفاده می‌کند، به‌جای آن‌که جنبشی واقعی باشد، صرفاً محفلی برای خیال‌بافی و خودنمایی است. این جماعت هیچ‌گاه نه تشکیلاتی ایجاد کرده، نه حرکتی اجتماعی به راه انداخته، و نه توانسته است صدای مردم باشد. آن‌ها فقط در خلأ فکری خود، نشریه درمی‌آورند، کانال‌های انتقادی می‌سازند، و در آخر با همان نمایش‌های تهی، تحلیل‌هایی ارائه می‌دهند که هیچ ربطی به زندگی مردم ندارد.

در نهایت، این جماعت نه تنها فایده‌ای ندارد، بلکه با تحلیل‌های انحرافی و آدرس‌های غلط، عملاً یک نیروی ضد پیشرفت و ضد توسعه برای ایران هستند. آن‌ها چیزی جز مترجمان بی‌هویت نیستند که در فضای انتزاعی خود، غرق در اوهام‌اند.

کلام آخر؛ نه جزمیت، نه نمایش

گاهی افراد با گزاره‌هایی مثل «اگر به تو فحش دادند، یعنی مسیر درست را آمده‌ای» یا «اگر با موج حملات روبه‌رو شدی، یعنی انگشت روی زخم گذاشته‌ای» دچار جزمیت می‌شوند و دیگر هیچ نقدی را نمی‌پذیرند. این کلام، پیش از هر کسی، خطاب به خودم است. درست است که از توییتم استقبال شد و فحش هم خوردم، اما این کافی نیست. این یادداشت و حرف‌های تند هم باید در معرض آزمون قرار بگیرد.

سعی کردم چپ دانشجویی را با زبانی تند و نگاهی بدبینانه نقد کنم، چون دیگران به‌به‌وچه‌چه را انجام می‌دهند. من نظرم را، چه تند چه نرم، چه خوش‌بینانه چه بدبینانه، صریح می‌نویسم، شاید اندکی به بهبود وضعیت کمک کند. اما درعین‌حال، هویتم را به این موضوعات گره نمی‌زنم و به هیچ گفتمان ازپیش‌تعیین‌شده‌ای بدهکار نیستم. تلاش می‌کنم یک ایرانی با استقلال فکری باقی بمانم.

سپاس که تا اینجا خواندید.

توییترتلگرام

دیگر یادداشت‌ها

رشته‌ توییت چپ ترجمه‌ای
تلنگری بر چپ ترجمه‌ای

 

منتشر شده در عمومی

اولین باشید که نظر می دهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هرگونه بازنشر، یادداشت‌برداری و کپی برای استفاده‌ی علاقه‌مندان، چه با ذکر نام نویسنده و چه بدون آن، آزاد است.